بانوی اردیبهشت

حرفهای دل

بانوی اردیبهشت

حرفهای دل

دیوانگی و عاقلی

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید           

وقتی ابد چشم تورا پیش از ازل می آفرید    

وقتی زمین ناز تورا در آسمان ها میکشید           

 وقتی عطش طعم تورا با اشکهایم می چشید   

   

من عاشق چشمت شدم نه عقل بودو نه دلی    

 چیزی نمی دانم از این دیوانگی وعاقلی   

 

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود   

آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود  

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد   

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد    

 

من بودم وچشمان تو نه آتشی ونه گلی  

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی   

 

من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر  

چیزی در آن سوی یقین شاید کمی هم کیش تر    

آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود   

دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود     

 

                                                                        شاعر:دکتر افشین ید الهی

آزادی یوسف

فردا (سوم محرم)روز آزادی حضرت یوسف از زندان است.در مفاتیح آمده که هر کس این روز را روزه بگیردحق تعالی مشکلاتش را آسان می نماید و اندوه او را برطرف می نمایدو در روایت نبوی است که دعایش مستجاب میشود.ان شاءاله که بتوانیم از این روز استفاده کنیم وما هم از زندان غمها و غصه هایمان آزاد شویم.

اربعین فراق

چهل روز گذشت ومن هنوز نبودنت را باور نکردم... انگار همین دیروز بود که گفتم :خاله ان شاءاله دفعه بعد که دیدمت خیلی بهتر از حالا شده باشی و دفعه بعدی در کار نبود ....به همین سادگی و خاله رفت موقعی که اصلا وقتش نبود و چقدر درد و رنج کشید....  

روحش شاد

کربلا...

هنوز هم تا وقتی که پام به اونجا نرسه باورم نمیشه که بالاخره من هم کربلایی شدم.خدایا یعنی من لایقشم؟من برم کربلا؟برم نجف و کاظمین؟یعنی میشه؟من؟!!!این بنده عاصی و گناهکار تو؟  

پس خدایا تو که خودت دعوتم کردی خودت هم کمکم کن تا با تمام وجودم این سفر رو درک کنم. خودت میدونی که من از پیش خودم چیزی ندارم و هر چه هست همه تویی و من هیچی نیستم.  پس خدایا این نیستتو هست کن تا باشه برای تو و برای زیارت  حسین تو که خواستی او را کشته ببینی...ان الله شاء ان یراک قتیلا   

کربلا آمیزه کرب است وبلا... وبلا افق طلعت شمس اشتیاق است.وآن تشنگی که کربلاییان کشیده اند...تشنگی راز است.واگر کربلاییان تا اوج آن تشنگی که می دانی نرسند‌‌‌؛چگونه جانشان سرچشمه آن رحیق مختوم بهشت شود؟آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند؛ میکده اش کربلاست و خراباتیانش این مستانند که اینچنین بی سر و دست و پا افتاده اند.آن شراب طهور را که شنیده ای تنها تشنگان راز می نوشانند و ساقی اش حسین است؛ حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین. 

سفر خاص

به زودی یه سفر در پیش دارم یه سفر خیلی خاص.نمی دونم لیاقت این سفر رو دارم؟ نمیدونم آمادگی این سفر رو دارم؟ خدایا خودت کمک کن که دست خالی از این سفر برنگردم. از همه دوستان حلالیت می طلبم و از همه می خوام دعام کنند که از این سفر بهره کافی بگیرم.