بانوی اردیبهشت

حرفهای دل

بانوی اردیبهشت

حرفهای دل

فال حافظ

در یک روز زیبای بهاری خدمت جناب حافظ  رسیدم و از ایشان نظری خواستم که اینگونه جواب فرمودند:  

چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری                 

  خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری  

 

ز کفر زلف تو هر حلقه ای و آشوبی                 

 ز سحر چشم تو هر گوشه ای و بیماری 

   

مرو چو بخت من ای چشم مست یار به خواب     

که در پی است ز هر سویت آه بیداری 

  

نثار خاک رهت نقد  جان من هر چند              

 که نیست نقد روان را بر تو مقداری 

   

دلا همیشه مزن لاف زلف دلبندان                     

چو تیره رای شوی کی گشایدت کاری   

 

سرم برفت و زمانی بسر نرفت این کار              

 دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری  

  

چو نقطه گفتمش اندر میان دایره ای               

به خنده گفت حافظ این چه پرگاری    

 

خوبی شعر حافظ این است که هر کس بر اساس فهم خود از آن چیزی می فهمد.من هم چیزهایی از حرف خواجه اهل راز به مقدار فهم خودم فهمیدم.

نظرات 8 + ارسال نظر
تنفس 19 فروردین 1390 ساعت 00:58 http://tanaffos.blogsky.com

سلام تسنیم عزیز
انشالله که فالتون هم خیر باشه ،مفاهیم خوبی داشت ...
خوب هستید ؟
امید که روزهای کاری را پر از انرژی شروع کرده باشی و بهترینها برایت مقدر باشد .

سلام عزیز و همراه همیشگی
انشاالله
خوبم به لطف خدا
روزهای پرکار در پیش روست.ممنون از مهر همیشگیتون

سهبا 20 فروردین 1390 ساعت 08:23 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

بهترین فالها را برایت خواهانم مهربان !از فال زیبایی که برای من هم گرفتی ممنون .
نثار خاک رهت نقد جان من هرچند
که نیست نقد روان را بر تو مقداری !

کلید واژه نمی دهید عزیز ؟!

خیلی ممنونم.خواهش میکنم .قابلی نداره.از حافظ تشکر کنید. فکر کنم منظور حافظ از این بیت این بوده که من روان یا همون روانپزشکی قبول میشم!
اون هم قابل شمارو نداره!

سهبا 20 فروردین 1390 ساعت 12:43 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیز . منظورم رمز عبور بود خانومی !

سلام سهبا جون اونها یک سری حرفهایی بودند که فقط باید گفته میشدند همین وبس!

تنفس 20 فروردین 1390 ساعت 12:49 http://tanaffos.blogsky.com

چه خوب که حرفهایی که باید بگوید را نوشته اید .
بسیار عالی . البته من نخوانده ام اما همینقدر که حرفهایتان را می گویید خوب است ....

بله خیلی خوب شد.چون این حرفها روی دلم قلمبه شده بود و به قول یکی از دوستام اگر نمیگفتم درخت میشد و از توی دهانم میزد بیرون ولی خوب از طرفی به همین راحتی هم نمیتونستم اونا رو بگم.این شد که اونارو رمز دار نوشتم تا نه سیخ بسوزه و نه کباب! رمزش رو هم فقط خودم دارم و خدای خودم و.....

تنفس 20 فروردین 1390 ساعت 19:13 http://tanaffos.blogsky.com

خوب کردید نوشتید.مهم نیست کسی بخواند یا نخواند !

بله اصلا مهم نیست!مهم ابنه که من راحت بشم ازشرشون.که ایشالا به کمک خدا و بوسیله نعمت فراموشی این اتفاق میفته

مهسا 21 فروردین 1390 ساعت 18:17 http://www.drmahsaa.blogfa.com

سلام خوبی خانم دکتر؟
ایشالا که خیره!

سلام عزیز.خیلی ممنونم.ایشالا!
تاخیرمو ببخشید کشیک بودم.

negiin 22 فروردین 1390 ساعت 23:29 http://silent.blogsky.com

[ بدون نام ] 23 فروردین 1390 ساعت 19:22

سلام . مزاحم همیشگی هستم
از فالتون پیداست که موفق میشید من انشاا... که همون روانپزشکی قبول میشید مثل من نباشید که به رشته خودم علا قه ای ندارم

سلام.اختیار دارید!
خیلی ممنون.من همین طوری گفتم.هنوز هیچی معلوم نیست. ایشالا شما هم علاقه مند بشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد